لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ
سوگند به این شهر1 [مکه]،
1 - سوره بلد در نیمه اول سال سوم بعثت در متن سختیها و مصیبتهای ناشی از علنی شدن دعوت پیامبر(ص) در مکه نازل شده است. نام این سوره به فارسی «شهر» است، شهر نیز شخصیت، جغرافیا، تاریخ پیدایش و شهروندان شهیری دارد که در دامان خود پرورش داده است. در این سوره به عنوان نمونه، شهر مکه و حضور و حلول شخصیت و شهروندی عظیمالشأن را یادآوری میکند که برانگیخته شدنش، تحقّق دعای ابراهیم خلیل، همان تجدید بنا کننده کعبه [بقره 127 (2:127) ] و درخواست کننده روزی و امنیت برای مردم شهر بوده است [بقره 126 (2:126) ، ابراهیم 35 (14:35) و 37 (14:37) ]. شهر مکه که پس از بنای کعبه توسط ابراهیم و فرزندش اسمعیل و گردآمدن مردمانی تشنه از بیابانهای اطراف پیرامون زمزم به تدریج شکل گرفت، مکانی امن در دل قبایلی کینهتوز بود که با قتل و غارت و فقر و فاقه روزگار میگذراندند.
دو سوگند ابتدای سوره، نمونه و مثالی از رنجها و سختیهای انسان را در ظرف تاریخ و جغرافیای مکه، که بستر تسلیم و توحید بوده است، نشان میدهد؛ از یک طرف جغرافیای این شهر، که برحسب روایاتِ «دحوالارض»، گویا نخستین قطعه خشکی بوده که سر از اقیانوس برآورده، نشان دهنده نهایت محرومیت از منابع طبیعی و استعداد کشاورزی و تمدّن بوده [ابراهیم 37 (14:37) ]، و از طرف دیگر تاریخ آن صحنه اصلی و مرکز تجلی حق [از زمان آدم] و تصادم شرک و توحید بوده است. از نظر جغرافیایی و وضعیت اقلیمی، برای نشان دادن محرومیت این سرزمین از امکانات زندگی، به کلام امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه استناد میکنیم که خود زاده این شهر و آگاه بر آن بوده است:
«...پس خداوند خانه خود را در سنگلاخترین سرزمینی که کمترین خاک و کلوخ [قابلیت کشاورزی و دامداری] را داراست، و تنگترین درّهها، که در کنارهای از زمین است قرار دارد. بین کوههای ناهموار، ریگهای روان، چشمههای کم آب، و قراء دور از هم، که نه شتر در آنجا فربه میشود، نه اسب و نه گاو و گوسفند.... و اگر خدا میخواست خانه محترم و عبادتگاههای بزرگ خویش را بین باغها و جویها، زمین نرم و هموار با درختهای بسیار و میوههای در دسترس، ساختمانهای به هم پیوسته، قراء نزدیک به هم، برخوردار از گندم سرخگونه، مرغزار سبز، زمینهای پر گیاه بستاندار، کشتزارهای تازه و شاداب و راههای آباد قرار دهد، میتوانست...».
و این چنین است که شرایط تاریخی و جغرافیایی این شهر دست به دست هم دادهاند تا سختترین زمینه امتحان و ابتلای انسان را فراهم سازند و در متن شدائد، مجاهد و مکاره، رشد و کمال او را ممکن سازند.
در قرآن هرگز جمله سوگند میخورم [اُقْسِمُ] از سوی خدا نیامده است، بلکه هشت بار جمله سوگند نمیخورم «لا أُقْسِمُ» در این کتاب تکرار شده که موضوعات مورد سوگند عبارتند از: «بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ»، «بِمَا تُبْصِرُونَ وَمَا لا تُبْصِرُون»، «بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ»، «بِیَوْمِ الْقِیَامَه»، «بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَه»، «بِالْخُنَّسِ الْجَوَارِ الْکُنَّس»، «بِالشَّفَقِ وَاللَّیْلِ وَمَا وَسَقَ وَالْقَمَرِ إِذَا اتَّسَقَ»، «بِهَٰذَا الْبَلَدِ». برخی مفسرین حرف «لا» در «لا أُقْسِمُ» را تأکید بر قسم گرفتهاند.