وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاءَ وَيُقِيمُوا الصَّلَاةَ وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ وَذَلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ

در حالی که جز این مأمور نبودند که [تنها] خدای یکتا را، به شیوه‌ای که دین را حق‌گرایانه7 برای او خالص [از شرک و خودخواهی] کرده باشند،8 بندگی کنند و نماز [=رویکرد به خدا] را برپا دارند و زکات [=حقوق جمعی] بپردازند، و این است دین برپا دارنده [=رشد دهنده].

7 - حنیف از ریشه «حَنَفَ»، بیانگر انگیزه و میل از گمراهی به هدایت و از کجی به راستی و استقامت است. به بیان قرآن، حنیف بودن معادل مشرک نبودن است [حُنَفَاءَ لِلَّهِ غَیْرَ مُشْرِکِینَ بِهِ- حج 31 (22:31) ] و یا اخلاص در عبادت [وَمَا أُمِرُوا إِلاَّ لِیَعْبُدُوا اللهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفَاءَ- بینه 5 (98:5) ]. واژه مخالف حَنَفَ، جَنَفَ می‌باشد که نوعی تمایل معکوس را نشان می‌دهد.
بیشتر آدمیان در ارتباط با حق خونسرد و خنثی هستند و کمتر انگیزه و احساسی برای جستجو و گرایش به آن دارند. اما «حنیف» صفت مشبهه است و دلالت بر ثبوت چنین حالتی در شخص می‌کند. نمونه ممتازش در قرآن، ابراهیم خلیل(ع) است که چنین حالتی در شخصیت او حالت ثابت و راسخ یافته بود و تغییر و تحول باورهایش از ستاره و ماه و خورشید پرستی تا رویکرد به ربّ العالمین، نشانگر حق جویی خالص او از همان دوران نوجوانی تا اواخر عمر و تسلیم به خدا و ذبح فرزند می‌باشد. در دو مورد باقیمانده [روم 30 (30:30) و یونس 105 (10:105) ]، واژه «حنیفاً»، هدفگیری حق‌گرایانه به سوی دین خدا را نشان می‌دهد: فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا.

8 - موضوع «خالص کردن دین در عبادت خدا» 12 بار در قرآن تکرار شده است که اهمیت فوق‌العاده این امر را در خداپرستی نشان می‌دهد و سوره «زمر» بیش از بقیه سوره‌ها [4 بار در آیات: 2، 3، 11، و 14] به این امر پرداخته است. برای کلمه «دین» متأسفانه برگردانی جامع به زبان فارسی نداریم. گفته شده معنای دین، جزا و پاداش است؛ البته به این معنا نیز در قرآن آمده است، اما بُعد دیگر واژه دین، «قانون اساسی و نظامات حکومتی» است [یوسف 76 (12:76) ] که بر اساس آن شهروندان جزا داده می‌شوند. واژه «ایدئولوژی» نیز، که از کلمات وارداتی غرب است، از جهاتی مشابه معنای دین است. به هر حال، خالص کردن دین برای خدا، احتراز از شرک و انگیزه‌های غیر‌خدایی در عبادت می‌باشد.