وَمَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَن مَّوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِّلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ

و طلب آمرزش ابراهیم [هم] برای پدرش، تنها به خاطر وعده‌ای بود که به او داده بود، 151 اما وقتی بر او روشن شد که [پدرش] دشمن خداست، از او تبری جست 152 [=با او قطع ارتباط کرد]، به راستی ابراهیم بسیار دلسوز و بردبار بود. 153

151- جمعاً چهار آیه درباره استغفار ابراهیم(ع) برای پدرش در قرآن آمده است که هرکدام از زاویه مستقلی به این مسئله نگاه می‌کند؛ اولین اشاره در سال 6 بعثت، وعده او را برای چنین آمرزشی مطرح کرده است [مریم 47 (19:47) - قَالَ سَلَامٌ عَلَیْکَ سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی إِنَّهُ کَانَ بِی حَفِیًّا]، اشاره دوم در سال 12 بعثت، وفای به عهد ابراهیم(ع) را نشان می‌دهد [ابراهیم 41 (14:41) - رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَلِوَالِدَیَّ وَلِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسَابُ]، در سومین اشاره، آیات 113 (9:113) و 114 این سوره تأکید می‌کندکه پیامبر و مؤمنین شایسته نیست برای مشرکینی که به حالت کفر و عناد از دنیا رفته‌اند و مسلم شده که دوزخی هستند، از خدا طلب آمرزش کنند، هرچند از خویشاوندان‌شان باشند، آنگاه برای رفع سوء تفاهم نسبت به آمرزش خواهی ابراهیم(ع) برای پدرش تأکید می‌کند این استغفار به دلیل قولی بود که به او داده بود. به این ترتیب معلوم می‌شود اهمیّت وعده نزد خدا تا کجا اهمیت دارد!! و بالاخره در سال 10 هجری بار دیگر این استثنا را مورد تأکید قرار می‌دهد و با جزئیات بیشتری ضرورت صراحت در مواضع اعتقادی را تبیین می‌کند [ممتحنه 4 (60:4) - قَدْ کَانَتْ لَکُمْ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ فِی إِبْرَاهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْکُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ کَفَرْنَا بِکُمْ وَبَدَا بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمُ الْعَدَاوَهُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّی تُؤْمِنُوا بِاللهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِیمَ لِأَبِیهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَکَ وَمَا أَمْلِکُ لَکَ مِنَ اللهِ مِنْ شَیْءٍ....].
152- بری بودن از کاری یا کسی، بیش از آنکه مفهوم بیزاری و تنفر داشته باشد، مفهوم برکناری، اعلام عدم موافقت و مبری بودن از عواقب و آثار آن را دارد. همچنانکه گفته می‌شود فلان شخص از اتهامات وارده «تبرئه» شد و «برائت» یافت، این کلمه به معنای بهبودی از بیماری [بری شدن از مرض] و شفا یافتن نیز در قرآن آمده است؛ کاری که حضرت عیسی(ع) به اذن خدا می‌کرد [...وَأُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْیِی الْمَوْتَی بِإِذْنِ اللهِ...- آل‌عمران 49 (3:49) ].
153- «أَوَّاهٌ» صیغه مبالغه از ریشه «اُوِّهِ» [سخنی که در تأسف و تأثر ادا می‌شود]، به کسی گفته می‌شود که دارای احساسات لطیفی است و در دعا و تضرّع به درگاه خدا حضور قلبی خاضعانه دارد و بسیار می‌گرید. در فرهنگ قرآن، «حلیم» به کسی گفته می‌شود که عکس‌العمل فوری از خشم و غضب نشان نمی‌دهد، بلکه با علم و تسلطی که بر خود دارد، بر خشم خویش مسلط می‌گردد. خدا حلیم است زیرا ما را به خاطر گناه بلافاصله عذاب نمی‌کند، بلکه یک عمر فرصت می‌دهد.