وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ذَلِكَ قَوْلُهُم بِأَفْوَاهِهِمْ يُضَاهِئُونَ قَـوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ

یهودیان گفتند: عُزیر پسر خداست 30 و مسیحیان [نیز] گفتند: مسیح پسر خداست! این [ادعای غلوآمیز] سخنان زبانی آنهاست [=حقیقتی در عالم واقع ندارد؛ و] با گفتار کافران پیشین [=اقوامی که میان خدا و معبودان‌شان نسبتی برقرار می‌کردند] مشابهت می‌کند، 31 خدا [از چنین گزافه‌گوئی‌ها] بازشان دارد! 32 چگونه چنین دروغی [=سخن واژگونه ای] می‌گویند؟33

30- عُزَیر، در تورات عَزرا نامیده شده و کتاب عزرا، شامل ده باب، بخشی از تورات است. گویا عزرا عالم دینی بزرگی بوده که پس از آزادی یهودیان از اسارت طولانی حکومت بابل [بُخت النصر] توسط کورش کبیر و روانه ساختن‌شان به اورشلیم، توانست به مدد حافظه خود و شاید اوراقی پراکنده، تورات را بازنویسی کند و چنین خدمتی موجب شد بنی‌اسرائیل او را فرزند خدا بنامند. عُزیر [در باب تفعیل] از ریشه عَزْر، مفهوم یاری رسانی و نصرت دارد. قرآن یاری رساندن به رسول خدا و ارجمند داشتن او را تعزیر نامیده است [فتح 9 (48:9) ، مائده 12 (5:12) و اعراف 157 (7:157) ]. اما در تعزیز شرعی، که در فقه [نه قرآن] آمده، ادعا می‌شود این حکم تأدیبی است که به قصد ارشاد مجرم و خدمت به او! هرچند با شلاق و شکنجه انجام می‌شود!! حال آنکه تعزیز گرامی داشتن است نه تحقیر، و عُزیر را یهودیان آنقدر بزرگ داشتند که در گزافه گوئی به مقام پسر خدائی‌اش رساندند.
31- «یُضَاهِؤُونَ» ازریشه «ضها» و مصدر مضاهاه، به معنای مشابهت می‌باشد. این کلمه فقط یکبار در قرآن آمده است.
32- «قَاتَلَهُمُ اللهَُ» را اغلب «خدا بکشدشان» یا «هلاکشان کند» ترجمه کرده‌اند. اگر مردم چنین نفرینی کنند، قابل فهم است، اما خدا چه نیازی به نفرین دارد!؟ قاتَل [در باب مفاعله- مقاتله] دوطرفه است و معنای پیکار دارد، نه قتل، که کشتن است. گرچه در قتال هم از طرفین کشته می‌شوند، ولی هدف بازداشتن دشمن از تجاوز است، نه الزاماً کشتن او.
در فرهنگ لغت عربی «المنجد»، آمیختن شراب با آب را، برای گرفتن تیزی و تندی آن «قتل الخمر»، کاستن از گرسنگی با مختصر طعام را «قتل الجوع»، کم کردن سرما را «قتل البرد»، کاستن تشنگی را «قتل غلیله» و بالاخره، احاطه علمی به چیزی را «قَتَل الشئ خُبراً» و بسیار دانای کارکشته را که بر جهل غلبه کرده «المُقَتَّل» می‌نامند. همینطور خضوع و خواری و فروتنی نشان دادن برای یکدیگر را «تَقَتَّل لِفلان» می‌گویند.
آیا با این کاربردهای معمول در زبان عربی، نمی‌توان گفت معنای «قَاتَلَهُمُ اللهَُ» این است که خدا از چنین گزافه‌هائی خاشع و فروتن‌شان سازد و مردم را از شرّ غلوهای آنان نگه دارد؟ [والله اعلم]. از امام صادق نقل شده است که «جوانان خود را [که بیشتر احساسی هستند] از شرّ غلات [گزافه‌گویان] برحذر دارید، چراکه شرّ غلات [مسلمانان غلوکننده درباره امامان] از شرّ یهود و نصارا و مشرکین بیشتر است [احذروا على شبابکم الغلاه لایفسدونهم فإن الغلاه الشرّ خلق الله الغلاه شر من الیهود والنصارى والذین أشرکوا].
33- «اِفک»، به گفته اهل لغت، چیزی است که از حقیقتش برگردانده شده باشد. این واژه نوعی واژگونگی اندیشه و عمل را نشان می‌دهد. دروغ را نیز از این جهت افک نامیده‌اند که واقعیت را وارونه می‌کند.