فَلَا تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُمْ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُم بِهَا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَتَزْهَقَ أَنفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ
پس نه [فراوانی] اموال، و نه فرزندانشان [=ثروت و قدرتشان] تو را دچار شگفتی نکند 64 [که فکر کنی مورد تأیید خدایند و این نعمات را به پاداش خیر و خدمتشان دریافت کردهاند]. جز این نیست که خدا میخواهد آنها را با همین [اسیر شدن در ثروت و قدرت که چیزی جز ابتلاء و امتحان نیست] در زندگی دنیا به رنجِ محرومیت [از معنویات] افکند و [تا] در حال انکار جانشان سرآید. 65
64- در دوران گذشته و در فقدان دولت مرکزی و دستگاههای پلیسی و امنیتی، فرزند بیشتر داشتن [پسران و دامادها] نماد قدرت و حمایت از شخص محسوب میشده است.
65- مسلماً اراده خدا بر این نیست که بندهای بدون دلیل از ناحیه اموال و اولاد خود، که هر دو نعمتاند، در رنج و عذاب افتد، این اراده، همان مشیت و مقررّات الهی است که وقتی هدفی باطل و بیاساس باشد، بهترین امکانات [ثروت و قدرت] نیز در مسیر باطل مصرف میشود و بر گرفتاری میافزاید. به قول مولوی [در دفتر اول مثنوی ابیات 991 به بعد]
مال را چون بهر حق باشی حمول
نِـعْـمَ مــالٌ صالِــحٌ گفــت آن رســول
آبدرکِشتی هلاکِ کِشتی است
آب انـــدر زیــرِ کـشتـی پُـشتـی است
چونکه مال و مُلک را از دل براند
زآن سلیمان خویش جزمسکین نخواند.