إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِّنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ
صدقات 72 [=کمکهای مالی] منحصراً برای فقیران و درماندگان 73 و مأموران وصول آن [=زکات] و جذب دلها 74 [همبستگی] و برای آزاد کردن اسیران 75 و [پرداخت بدهی] وامداران [یا خسارت دیدگان] 76 و در راه خدا 77 [=هزینههای دفاعی مجتمع ایمانی / ارتش] و [برای تأمین زندگی] فرزندان سبیل [=بازماندگان شهیدان] است. 78 [این] فریضهای است از جانب خدا و خدا دانائی است فرزانه.
72- «الصَّدَقَاتُ»، با صدقه سَری دادن برای رفع بلا و سلامت سفر و فرزندان، که در فرهنگ ما معمول است، متفاوت میباشد، صدقات با صداقت همریشه است. صداقت در ایمان، با پرداخت زکات، که صدقات نامیده میشود اثبات میگردد. در واقع زکات و صدقات و انفاق یکی هستند که از سه زاویه در ارتباط با «خود»، «خدا» و «خلق» تعریف میشوند: زکات در ارتباط با «خود» است و موجب تزکیه نفس میگردد، صدقات صدقِ ایمان را نزد «خدا» ثابت میکند، و انفاق خرج «خلق» خدا مىشود.
73- «مِسْکِینَ» از ریشه سَکَنَ، دلالت بر بیتحرکی ناشی از کهولت یا بیماری میکند، فقیر و بینوا بودن نیز شخص را خانهنشین و به اصطلاح زمینگیر میسازد.
74- «مُؤَلَّفَهِ قُلُوبُهُمْ» را مفسرین دلجوئی شدگانی از غیر مسلمانان و سران قبائل شمردهاند که سهمی از زکات به آنان پرداخت میشد تا حامی مسلمانان در برابر دشمنان باشند و چه بسا دلشان به اسلام گرم گردد. صرفنظر از این مورد و مصداق تاریخی، قرآن بارها از خرج کردن برای وحدت و الفت بخشیدن به دلها [تألیف قلوب] سخن گفته است، و این منحصر به بیگانگان نیست، بلکه خودیها نیز نیازمند چنین همبستگی هستند و دولتها و رسانههای جمعی، به جای بذرافشانی دشمنی و بدگوئی از گروههای مخالف، وظیفه دارند در جهت وحدت ملی عمل کنند. وقتی یکی از موارد هشتگانه بودجه امّت اسلامی صرف جذب دلها میشده، آیا یک هشتم درآمد نفت را امروز خرج این امر کردن منصفانه نیست؟
آیه 63 سوره انفال (8:63) به نعمتی از خدا برای ایجاد الفت، میان مردمانی که به دشمنی و کینهجوئی خو گرفته بودند، اشاره میکند: «وَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا مَا أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَکِنَّ اللهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ».
75- «رِقَابِ» جمع رقبه [گردن] است، منظور از «فِی الرِّقَابِ»، آزاد کردن گردنهائی است که در گرو اسارت بودهاند. آیا با نفی بردگی در زمان ما، صورتهای دیگر بردگی و اسارت گردنها در بندهای سیاست و قدرت نباید مورد توجه قرار گیرد؟ و برای آزادی این گردنها نباید اقدام شود؟
76- غرامت هر نوع خسارت و ضرری است که به انسان وارد میشود، چه بدهکاری، چه خسارت و ضرر که در جنگ متوجه برخی خانوادهها میشود. پس تأمین خسارات جنگ و تأسیس صندوقی برای آسیب دیدگان، وظیفهای به عهده دولتهاست.
77- هر سبیلی برای رسیدن به مقصد و مقصودی است؛ «سَبِیلِ اللهِ» چه راهی و به چه منظوری است؟ عنوان «سَبِیلِ اللهِ» درست 70 بار در قرآن به کار رفته، که عدد نمادین برای بیان کثرت است. از میان این تعداد، تنها همین آیه [توبه 60 (9:60) ]، عنوان «سَبِیلِ اللهِ» کلی است، در 69 مورد دیگر، پیشوند آن کاملا مشخص است. مثل: جاهدوا فی سبیل الله، قاتلوا فی سبیل الله، صدوا عن سبیل الله و... بررسی تمامی موارد کاربرد این کلمه در قرآن میتواند زمینه موضوعی این عنوان را آشکار سازد. با نگاهی اجمالی درمییابیم «سَبِیلِ اللهِ» که در قرآن برابر «سَبِیلِ الطاغُوت» آمده است [نساء 76 (4:76) ]، راهی است که به حاکمیت ارزشهای توحیدی، در برابر ارزشهای «طاغوتی» میانجامد، چنین راهی بیتردید سهل و آسان و بی دردسر و مصیبت نیست، به همین جهت از میان 70 مورد مذکور، 19 بار «صد عن سبیل الله» [بازداشتن مردم از راه خدا]، 18 بار «قتال» [پیکار دفاعی]، 11 بار «جهاد» [با دشمنان]، 7 بار «انفاق» [تدارک مالی جهاد]، 5 بار «اضلال» [گمراه کردن مردم از راه خدا]، 4 بار «هجرت» [در راه خدا]، و بالاخره: مصیبت کشیدن در راه خدا، «انفار» [کوچ کردن برای جهاد]، ضرب فی سبیل الله [حرکت نظامی در راه خدا]، حصر [محاصره شدن]، مخمصه [گرسنگی کشیدن] به کار رفته است. پس به طور خلاصه، «سَبِیلِ اللهِ» واژهای، به اصطلاح، جهادی و سیاسی برای مقابله با دشمنان است و به راحتی نمیتوان از این عنوان مثلا برای احسان به والدین، تحصیل علم و کمک به مستمندان و امثالهم استفاده کرد. جالب آنکه در برابر 70 بار «سَبِیلِ اللهِ»، تنها یکبار «سبیل ربّ» در قرآن آمده است [نحل 125 (16:125) ] که نشان میدهد «سَبِیل ربّ» جنبه اعتقادی و فکری دارد و سبیل الله جنبه عملی. نکته مهم دیگر این که عنوان «سَبِیلِ اللهِ» 10 بار در قرآن تکرار شده، که پس از سوره بقره [11 بار، با حجم بیش از دو برابر سوره توبه] از بقیه سورههای قرآن بیشتر است و تمرکز این سوره را بر موضوع سبیل الله نشان میدهد.
78- «ابنالسبیل» را عموماً در راه ماندگان ترجمه کردهاند، ولی در عربستان قدیم، به دلیل سختیهای سفر، گرمای استوایی و فقدان امکانات و امنیت سیر و سیاحت، بعید به نظر میرسد تعداد در راهماندگان به حدّی بوده باشد که یکی از تقسیمات ششگانه غنایم به شمار آید، هرچند کاروانهای تجاری کم و بیش در تردّد بودند که عمدتاً به ثروتمندان تعلق داشت و تودههای عادی مردم اهل سفر و تجارت نبودند. به نظر این قلم، با توجه به معنای «سبیل الله» در قرآن، که غالباً در متن آیات جهادی و در مقابله با «سبیل الطاغوت» قرار دارد، باید مصداق ابن السبیل خانواده شهیدان یا فرزندان سبیل الله، یعنی جانسپاران جهادگر فقیر بوده باشد. در کنار هم قرار گرفتن دو عنوان «سبیل الله» و «ابنالسبیل» پس از حرف «فی» [وَفِی سَبِیلِ اللهِ وَابْنِ السَّبِیلِ] نیز مؤید دیگری بر ارتباط موضوعی آنها میکند، کماآنکه در: «وَفِی الرِّقَابِ وَالْغَارِمِینَ» پرداخت پول موضوع مشترک است. [توضیحات بیشتر در کتاب کلماتی از قرآن، مقاله سبیل الله، از همین قلم آمده است]. موضوع ابنسبیل در 8 آیه قرآن آمده است: بقره 215 (2:215) و 177 (2:177) ، نساء 36 (4:36) ، انفال 41 (8:41) ، توبه 60 (9:60) ، اسراء 26 (17:26) ، روم 38 (30:38) ، حشر 7 (59:7) .