يَاأَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ

ای پیامبر، در برابر [کارشکنی‌ها و توطئه‌های] کافران و منافقان مقاومت کن 96 و محکم و ستبر باش. جایگاه آنان دوزخ است که بد سرانجامی است.

96- آنچه در وهله نخست از کلمه «جهاد» در این آیه [که عیناً در آیه 9 سوره تحریم (66:9) نیز تکرار شده] به ذهن می‌رسد، نبرد مسلحانه و جنگ تمام عیار است، هرچند چنین مفهومی از جهاد مهم‌ترین مصداق آن است، اما جهاد از ریشه «جَهَدَ»، به معنای تلاش توأم با رنج و سختی است و جِدّ و جَهد کردن، به استقبال مشکلات و مصائب رفتن برای رفع موانع و رسیدن به موفقیت است و سوگند محکم و مؤکد را نیز با «جَهد اَیمان» وصف می‌کنند [انعام 109 (6:109) ] و جهاد با نفس مهم‌تر از جهاد با دشمن است.
پس با توجه به معنای عمیق‌تر این کلمه، جهاد، تلاش با قبول رنج و محرومیت در زمینه‌های مختلف است که در ارتباط با مخالفان و دشمنان، در طیفی از دعوت به حق و ارشاد تا مقاومت و پایداری در برابر نیرنگ‌ها و بالاخره مقابله با تهاجمات نظامی آنان، یعنی جنگ تمام عیار می‌باشد که این مرحله دفاعی ناگزیر است. اما آیه 73 سوره توبه (9:73) به نظر این قلم و دلایل زیر نمی‌تواند ناظر به پیکار مسلحانه باشد:
الف] اگر منظور از این فرمان جهاد بود، چرا پیامبر مکرم اسلام(ص)، به گواهی تاریخ هیچ جنگی علیه منافقان نکرد و احدی از منافقان کشته نشد؟
ب] احکام کیفری معمولا از آسان به سخت میل می‌کند. اگر گفته می‌شد: بر آنها سخت بگیر و اگر دست از تجاوز بر نداشتند، با آنان پیکار کن، طبیعی بود. اما «وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ» [بر آنان محکم باش] بعد از جهاد نظامی، کاملا غیرطبیعی است. به این ترتیب جهاد مورد نظر باید در حدّ جدیت در دعوت به خیر و پاسخگوئی عقیدتی باشد. اما «غلیظ» مقابل «رقیق» است و دلالت بر سفت و محکم، یعنی خلاف سُست و سهل‌انگار بودن می‌کند. همانطور که جوانه ظریف و نازک وقتی سخت و ستبر شد، می‌تواند بر ساق خویش در برابر طوفان‌ها بایستد [فتح 29 (48:29) - ...کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ...]. واژه غلیظ را قرآن درباره میثاق، عذاب و فرشتگان سختگیر نیز به کار برده است.
ج] شاهد معتبر، آیه 25 سوره فرقان (25:25) است که صریحاً می‌فرماید: از طریق قرآن [نه شمشیر] با کافران جهاد کن، یعنی معارف و حقایق قرآنی را با جِدّ و جهد فراوان و تلاش گسترده فرهنگی بر آنان آشکار ساز.
این سخن، نه برداشت غیر متعارف این قلم، بلکه گفتار علامه طباطبائی در تفسیر المیزان ذیل همین آیه می‌باشد که ذیلاً قسمت‌هائی از آن نقل می‌گردد [ج 18 ص 239]:
...ضمیر [به] به شهادت سیاق آیات، به قرآن برمی‌گردد، و کلمه مجاهده و نیز جهاد به معنای جدّ و جهد و به کار بردن نهایت نیرو در دفع دشمن است و چون گفتیم ضمیر به قرآن برمی‌گردد، معنا این می‌شود که با قرآن با دشمنان جهاد کن، یعنی قرآن را بر آنان بخوان، و معارف و حقایق آن را برایشان بیان کن و حجّت را بر ایشان تمام نما.
در مورد مفهوم کلی «جهاد»، مطالب زیر نیز از آن مفسّر عالیقدر است:
جهاد و مجاهدت، به معنای سعی و بذل نهایت درجه کوشش در مقاومت است، چه اینکه به زبان باشد، و چه به دست، تا آنجا که منتهی به کارزار شود ولکن در قرآن کریم بیشتر در معنای کارزار استعمال شده، هرچند در غیر قتال نیز استعمال شده، مانند آیه «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا...» لکن در آن معنا شایع است. و هر جا هم که استعمال شده تنها کفار منظورند، که تظاهر به مخالفت و دشمنی دارند، و اما منافقین هر چند در واقع کافر و حتی از کفار خطرناکترند، چون از راه کید و مکر وارد شده و کارشکنی می‌کردند، لیکن آیات جهاد ایشان را شامل نمی‌شود، برای اینکه ایشان تظاهر به کفر و دشمنی نداشته، در عوض از سایر مسلمانان هم خود را مسلمان‌تر جلوه می‌دهند، و با این حال دیگر معنا ندارد که با ایشان جهاد شود. و لذا چه بسا از استعمال جهاد در خصوص منافقین این معنا به ذهن برسد که مراد به آن هر رفتاریست که مطابق مقتضای مصلحت باشد. اگر مصلحت اقتضاء داشت معاشرتشان تحریم و ممنوع شود، و اگر اقتضاء داشت نصیحت و موعظه شوند، اگر اقتضا داشت به سرزمین دیگر تبعید شوند، و یا اگر رده‌ای از ایشان شنیده شد کشته گردند و اگر طور دیگری اقتضاء داشت در حقشان عملی کنند، خلاصه معنای جهاد با منافقین، مقاومت در برابر کارشکنی‌ها و نقشه‌های ایشان است، به هر وسیله‌ای که مصلحت باشد.