رَضُوا بِأَن يَكُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ وَطُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَفْقَهُونَ
راضی شدهاند که با خانه نشینان باشند و [با چنین روحیهای] بر دلهایشان مُهر [=خاتمه و تعطیلِ تفکر] زده شده، 111 از این رو [حق را] در نمییابند. 112
111- مُهر زدن، همچون مهر و امضاى نامهها، نشانه خاتمه آن است. مطبوعات به اوراقی میگویند که کلمات آن با کلیشه سُربی مُهر خورده است. طبیعت آدمی نیز به صفات ثابت و شکلگرفته او گفته میشود. اما دل آدمی باید مجرای اطلاعات و تجزیه و تحلیل، ارزیابی و قبول یا ردّ آنها باشد. اصطلاح «طبع قلب» در مواردی به کار برده میشود که شخص دچار دگماتیسم و تعصّب شده باشد و هیچ فکر تازهای را نپذیرد. نسبت دادن این فعل به خدا، به دلیل وابستگی همه فعل و انفعالات جهان به اراده اوست، وگرنه علت اصلی، حقگریزی و تمسخر خودشان میباشد.
112- «تفقه» از ریشه فـَقـَهَ، از علائم ظاهری به نتایج باطنی رسیدن و تجزیه و تحلیل و نتیجهگیری از اطلاعات اولیه است. فقیه [در اصطلاح شرعی] به کسی گفته میشود که از ادله شرعیه بتواند پاسخ و راه حلی برای مسائل روز پیدا کند. هر چند معنای فقاهت در قرآن بسیار گستردهتر بوده و به تحقیق و شناخت پیدایش حیات در روی زمین و معضلات اجتماعی هم کشیده میشود [به نوشتهای از همین قلم در کتاب «متدولوژی تدبّر در قرآن» مقاله «فقه و فقاهت در قرآن» مراجعه کنید].