وَجَاءَ الْمُعَذِّرُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ لِيُؤْذَنَ لَهُمْ وَقَعَدَ الَّذِينَ كَذَبُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ

عذر دارندگان 115 از مردم بادیه نشین 116 [به دلایل موجّه: پیری، بیماری، کوری و... نزد تو] آمدند تا به آنها اجازه [معافیّت از جهاد] داده شود، در حالی که [از میان شهروندان سالم و ثروتمند] کسانی که به خدا و رسولش دروغ گفتند [=بهانه‌تراشی‌های غیر واقع کردند] خانه نشین شدند. به کسانی از آنها که [با دروغ و دغل] حق را انکار کردند عذابی دردناک خواهد رسید. 117

115- «مُعَذِّرُ» [در باب تفعیل] کسی است که عذر می‌آورد و خود را معذور می‌شمارد. مُعَذِّرُ ممکن است عذرتراشی کند و بهانه بیاورد، یا عذری واقعی و معقول داشته باشد. از قرائن این آیه و مقایسه‌ای که میان دو گروه شده، به نظر می‌رسد این مُعَذِّرُونَ واقعاً مشکل داشته‌اند. مفسرینی هم که عذر آنها را بهانه‌تراشی دانسته‌اند، این امتیاز را به آنان داده‌اند که با وجود بادیه‌نشینی، برخلاف شهرنشینانی که اجازه نگرفته از شرکت در جهاد غیبت کردند، حداقل عذر آورده و اجازه خواستند.
116- این از اشتباهات متداول است که مردمان عرب زبان را «اعراب» می‌نامند، در حالی که منظور از اعراب، بادیه نشینان‌اند و «عرب» اسم جنس است که به اقوام و ملت‌های عرب زبان، بدون آنکه جمع بسته شود، گفته می‌شود. واژه اعراب که جمعاً 10 بار در قرآن تکرار شده، نیمی از آن در همین سوره توبه آمده و همواره به معنای بادیه نشینی و دوری از شهر و تمدّن و تربیت‌های اجتماعی است. این حاشیه نشینان که معمولا به قبایلی پراکنده تعلق داشتند، دارای فرهنگ و مناسباتی بدوی بودند. در سوره حجرات [آیه 14 (49:14) ] آمده است که: «اعراب گفتند: ایمان آوردیم، بگو هنوز ایمان نیاورده‌اید، لیکن بگوئید اسلام آوردیم [ایمان امری تدریجی و تربیتی است، شما فعلا شهادتین خود را گفته و مسلمان شده‌اید].
اشتباه دیگر، کلمه «عربی» است که به زبان این مردم گفته می‌شود، در حالی که معنای اصلی آن فصیح و روشن از اوصاف قرآن محسوب می‌شود [عربی مبین] که مخالف آن «عجمی» می‌باشد. اِعراب گذاری روی حروف این زبان [حرکات فتحه، کسره و ضمّه] نیز برای آسان کردن قرائت و فهم معنای کلمات است و به مرد فصیح می‌گویند: رَجُلٌ عَرِب. جالب است که از اوصاف همسران بهشتی که در قرآن آمده، خوش صحبت و شیرین زبان بودن است که از کلمه «عُرُب» دریافت می‌گردد: واقعه 37 (56:37) - عُرُبًا أَتْرَابًا.
117- منظور از «عذاب»، همان محرومیت از محصولِ تلاش و دست خالی ماندن است، همچون باغداری که محصول باغش را، که نتیجه یک سال زحمت و تلاش و خرج و هزینه است، سیل یا سانحه‌ای به کلی نابود سازد و هستی‌اش را به باد دهد [قلم 27 (68:27) تا 33]. نسبت دادن فاعل عذاب به خدا، در حالی که خود شخص عامل آن بوده است، به دلیل ختم همه تحولات به خداست. مشتقات کلمه عذاب در این سوره درست 19 بار [مساوی هشدار آیه 30 سوره مدثر (74:30) - عَلَیْهَا تِسْعَهَ عَشَرَ] تکرار شده است، عذاب، رنج برآورده نشدن نیازهای جسمی انسان [مثل: تشنگی، گرسنگی، خستگی و سایر نیازهای غریزی] و نیازهای روحی [مثل: نیک نیازی، امنیت، آزادی، آگاهی، لطف و رحمت و...] می‌باشد.